یادداشت های یک مسلمان

  • ۰
  • ۰

امام زمان

حجه الاسلام والمسلمین مرحوم آقای حاج سیّد اسماعیل شرفی نقل نمودند:

به عتبات مقدّسه مشرّف شده بودم و در حرم مطهّر حضرت سیّدالشهداء (علیه­السّلام) مشغول زیارت بودم. چون دعای زائرین در قسمت بالای سر امام حسین (علیه­السّلام) مستجاب است، در آنجا از خداوند خواستم مرا به محضر مبارک مولایم حضرت مهدی (ارواحنافداه) مشرّف گرداند و دیدگانم را به جمال بی­مثال آن بزرگوار روشن نماید.

ناگهان مشغول زیارت بودم خورشید جهان تاب جمالش ظاهر شد، گرچه در آن هنگام حضرتش را نشناختم؛ ولی شدیداً مجذوب آن بزرگوار شدم، پس به او سلام کردم و از ایشان سؤال کردم: آقا؛ شما کیستید؟

فرمودند: من مظلوم­ترین فرد عالم هستم.

من مقصود آن حضرت را متوجّه نشدم و با خود گفتم: شاید ایشان از علمای بزرگ نجف هستند و چون مردم به ایشان گرایش پیدا نکرده­اند خود را مظلوم­ترین فرد عالم می­داند، در این هنگام متوجّه شدم کسی در کنارم نیست.

اینجا بود که فهمیدم خداوند دعایم را مستجاب فرموده و مرا به لقای حضرتش شرفیاب نموده، و او مظلوم­ترین فرد عالم و امام زمان من بود، و نعمت حضور آن بزرگوار را زود از دست دادم.[۱]


[۱]. صحیفه مهدیّه، ص۵۱٫

به نقل از وبلاگ حمیدرضا فلاح

  • ۹۵/۰۲/۳۱
  • مجتبی مزروعی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی