حجه الاسلام والمسلمین مرحوم آقای حاج سیّد اسماعیل شرفی نقل نمودند:
به عتبات مقدّسه مشرّف شده بودم و در حرم مطهّر حضرت سیّدالشهداء (علیهالسّلام) مشغول زیارت بودم. چون دعای زائرین در قسمت بالای سر امام حسین (علیهالسّلام) مستجاب است، در آنجا از خداوند خواستم مرا به محضر مبارک مولایم حضرت مهدی (ارواحنافداه) مشرّف گرداند و دیدگانم را به جمال بیمثال آن بزرگوار روشن نماید.
ناگهان مشغول زیارت بودم خورشید جهان تاب جمالش ظاهر شد، گرچه در آن هنگام حضرتش را نشناختم؛ ولی شدیداً مجذوب آن بزرگوار شدم، پس به او سلام کردم و از ایشان سؤال کردم: آقا؛ شما کیستید؟
فرمودند: من مظلومترین فرد عالم هستم.
من مقصود آن حضرت را متوجّه نشدم و با خود گفتم: شاید ایشان از علمای بزرگ نجف هستند و چون مردم به ایشان گرایش پیدا نکردهاند خود را مظلومترین فرد عالم میداند، در این هنگام متوجّه شدم کسی در کنارم نیست.
اینجا بود که فهمیدم خداوند دعایم را مستجاب فرموده و مرا به لقای حضرتش شرفیاب نموده، و او مظلومترین فرد عالم و امام زمان من بود، و نعمت حضور آن بزرگوار را زود از دست دادم.[۱]
[۱]. صحیفه مهدیّه، ص۵۱٫
به نقل از وبلاگ حمیدرضا فلاح
- ۹۵/۰۲/۳۱